داستانک...


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام ..ممنونم از نگاهتون..خوش اومدید... اگه دوست دارید مطالب مختلفی درباره ی طبیعت گردی، ساخت انواع کاردستی و کلی چیزای باحال دیگه اطلاعات کسب کنید خوشحال میشم به اینستاگرام ما سری بزنید قدمتونو روی چشم ما بذارید. @mahsano1372

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا خدا (نردبانی برای نزدیکی به خالق بی همتا) و آدرس takhoda.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 538
:: کل نظرات : 393

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 126
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 688
:: بازدید ماه : 4678
:: بازدید سال : 14615
:: بازدید کلی : 243206

RSS

Powered By
loxblog.Com

داستانک...
شنبه 28 دی 1392 ساعت 15:15 | بازدید : 866 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

صدفی به صدف مجاورش گفت:


در درونم درد بزرگی احساس میکنم ،


دردی سنگین که سخت مرا می رنجاند.


صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت:


ستایش از آن آسمان ها و دریاهاست.


من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم.


ظاهر و باطنم خوب و سلامت است.


در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و سخنانشان را شنید.


به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بود گفت:


آری ! تو خوب و سلامت هستی اما دردی که همسایه ات

 

در درونش احساس میکند مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است.





:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: پائولو کوئلیو , داستان , داستان کوتاه , داستان کوتاه از پائولو کوئلیو ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: